...

ساخت وبلاگ
ممنونم از شما .

از شما کتاب های خوب که بهترین دوستم بودید.

بهترین خاطراتم با شما بود . خنده های عمیق ، گریه های عجیب .روز های روشن .شب های تار . توی اوج . توی قعر ...

ازتون ممنونم که هستید .

لالایی های شب های بی کسی ...

نوشته شده توسط بی نام در 0:8 |  لینک ثابت   • 
......
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : کتاب, نویسنده : collapsed بازدید : 33 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 10:54

خدا رو شکر .پرونده کنکور هم تو زندگیم بسته شد.

خیلی هم خوب نشد ولی بازم خوبه حداقل شریف رو قبول میشم.

نوشته شده توسط بی نام در 23:44 |  لینک ثابت   • 
......
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : معنی, نویسنده : collapsed بازدید : 38 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 10:54

پس از گذروندن یه دوره تقریبا طولانی تو خلا دارم دوباره یه فشار رو بدنم حس می کنم .یه سنگینی خاص . اما عجیب .عجیب چون که از این سنگینی خوشم میاد ،نمی دونم چرا ولی حس می کنم یه حس قدیمی هستش،حسی برای گذشته های دور ...

فکر کنم الان دارم بهتر می فهمم که چرا تو گذشته موفق نمی شدم و الان نیز هنوز در حال شکست خوردن های پیاپی هستم . حس می کنم جوابی رو که کمکم می کنه پیدا کردم.

نوشته شده توسط بی نام در 20:23 |  لینک ثابت   • 
......
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : فشار,عجیب, نویسنده : collapsed بازدید : 26 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 10:54

زندگی چیزی نیست، که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود چقدر این حرف سهراب به نظرم قشنگه. دیشب بعد مدت ها دوباره زندگی کردم . رفتم کافه یه اسپرسو خوردم . برگشتم خونه و نشستم پشت میز مطالعه ... کتاب خوندم و فکر کردم و فکر کردم ... تا 6 صبح داشتم فکر میکردم . اما نه فکر احمقانه . فکر شیرین . لذت بخش . به نظرم زندگی کردن یعنی درک کردن همین جور لحظه هاست .  فکر کردن ، دوست داشتن ، عشق ورزیدن ... بقیه ل ......ادامه مطلب
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : فنجون,قهوه, نویسنده : collapsed بازدید : 28 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 10:54

دوباره خس خس سینه . گریه دورن . خنده بیرون . و برگشتن به حالت تهوع از بودن ... دوباره کشیدن رنج از بودن . خشک شدن توی یجا .گیر کردن تو زمان . خیره شدن به ... دوباره مثل یه چرخه برگشتن به همون سر جای اول ... بی حالی از نوع عجیبش . کرختی از نوع عمیقش . غم از نوع غریبش ... دوباره منو قصه های تو خالی . شادی های تجملی . خنده های تصنعی ... دوباره قصه غصه ی ما  و کلاغی که اخر قصه  بخونش نرسید  ... دوباره ......ادامه مطلب
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : دوباره, نویسنده : collapsed بازدید : 32 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 10:54

نمی دونم آخر قصه چی میشه ... . کلاغه هنوز تو راه خونست یا مرده تو راه ؟؟ زندگی که شبیه یه کتاب رمان نیست که بخونیش .تموم شد بگی هی اینم تموم شد ... . شبیه فیلم های هالیودی نیست که تو قهرمانش باشی دنیا رو نجات بدی ... زندگی شبیه لالایی های آخر شب دوران کودکی نیست ... هر سنگ قبری که از کنارش رد میشی یه داستان هست که اینجا اخرش هست . آخر تمام قصه ها ... . آدم بیافرید که آدم بماند در این جهان ، آدم ......ادامه مطلب
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : انتها, نویسنده : collapsed بازدید : 34 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 10:54

دوشنبه سی ام مرداد ۱۳۹۶

نمی خوام این جوری ادامه پیدا کنه . عوض می کنم . اگه نتونم عوضش کنم پس زنده بودنم چه فایده ای داره اصلا...؟

نوشته شده توسط بی نام در 12:20 |  لینک ثابت   • 
......
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : میشه, نویسنده : collapsed بازدید : 31 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 10:54

بی تفاوت ادامه میدم . ناراحت نمیشم و می خندم ... ناراحت نمیشم نه بخاطر اینکه قلبی از سنگ دارم . اهمیت نمی دم نه بخاطر این که مغزی از سرب دارم . ناراحت نمیشم چون نمی تونم از اینی که هستم ناراحت تر باشم . اهمیت نمیدم چون نمی تونم دیگه از این بیشتر بهش فکر کنم .  لبخند مصنوعی میزنم به لب . خدا رو شکر اندک ذوقی هم دارم و میتونم جوری بازی کنم که کسی نفهمه خندهام مصنوعی هستش . فکر کنم ذهنم رد داده ... . ......ادامه مطلب
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : خندم, نویسنده : collapsed بازدید : 40 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 10:54

 این که کلمات رو بچینی کنار هم و جملات زیبا درست کنی اما مفهومی رو که بهش ایمان نداری بخوای لابه لای این کلمات قائم کنی تا  گوش داده بشی   نمی دونم فایدش چیه ... امروز دوستم رو دیدم . دوست قدیمی . صمیمی ترین دوستم . دیدی میخوان بگن طرف رو خیلی دوست داشتم میگن طرف مثل برادرم بود .خب منم همین رو میگم دربارش . من برادری ندارم و نمی دونم آدم برادرش رو چقدر دوست داره ولی حس میکنم واقعا دوستش داشتم .اون ......ادامه مطلب
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : کلمات, نویسنده : collapsed بازدید : 29 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 10:54

با خودم فکر کردم و دیدم این روز ها واقعا تبدیل به آدم کوکی شدم،یه آدم خالی ،  ذهنم توی این چند وقت هیچ ایده جدیدی نساخته .متروک شده . مثل یه کویر خالی و حتی خالی تر ... حقیقتی تلخ که هی نادیدش می گیرم : تو یه آدم معمولی هستی ... آره من یه آدم معمولی هستم ،هیچ ویژگی خاصی ندارم ، هیچ خصوصیت و هیچ جذا ......ادامه مطلب
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : collapsed بازدید : 39 تاريخ : دوشنبه 9 مرداد 1396 ساعت: 5:57